تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام
این سرزمین من است که عریان است
باران دگر نیامده چندی ست
آن گریه های ابر کجا رفته است آخر
عریانی کشت زار را با خون خود بپوشان...