منحنی ها

 

 

همین جا پشت این میله ها که آن طرفش
دنیا پر از آدم هایی است

که خوشبختی را هورت می کشند

و چشمشان از تصور شب

وخاموشی برق می زند



این لباس های سفید آدم را به یاد مردن می اندازد


- حرف نزن فقط نفس عمیق  

  


این جا منحنی ها حرف می زنند
!  

 

 

چرا این نوار چیزی نمی خواند که بشود گفت
این مغز کار میکند


- حرف نزن


حالا میفهمم چرا بعضی ها دلشان را به آسمان و از ما بهتران گیر داده اند

آدم که نفهمید خورد وخجالت کشید

من که در زمین ویلان نیم گمشده ام

بالا آورده ام
.
باید دوباره سنگی چوبی زهرماری

تراش بخورد 

 
- صدایت را ببر.اینجاکه
...


طفلک طویله

بیچاره گاوهای ساده ی بی ادعا

که منحنی مغزشان لابد

علامت سوال بزرگی است


- یک آرام بخش دیگر لطفا

 

نظرات 3 + ارسال نظر
دختر نارنج و ترنج دوشنبه 18 آبان 1388 ساعت 15:03 http://toranjbanoo.blogsky.com/

سلام شکوفه جان
خوبی عزیزم؟؟؟؟؟ چه بانمک بود نوشته ت.. اینجا منحنی ها حرف می زنند.............. طرز نگاه جالبیه. لذت بردم...
شاد باشی عزیز دل.....

علی دوشنبه 18 آبان 1388 ساعت 22:12 http://aseraj.blogfa.com

شکوفه جان
شعر اکتیوی بود خوشم اومد
سلام مرا به منحنی های تازه ذهنت برسان
تازه باشی و پررنگ

دختر نارنج و ترنج پنج‌شنبه 21 آبان 1388 ساعت 21:15

سلام شکوفه جون
خوبی گلم؟ مرسی که سر زدی دختر نازنین...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد