امروز طوفانیست
.
تا شاید فردا آسوده بخوابیم ...
این پریشانی شب و بی خوابی از طوفان نیستاین ترس از روبرویی با واقعیت، خواب را از چشمات ربود..خوشحالم که سر زدی شکوفه بازم بیا
آره...می ترسم...می دونم و انکارش می کنم...و همین هم...دردی ستدردی ست...
این پریشانی شب و بی خوابی از طوفان نیست
این ترس از روبرویی با واقعیت، خواب را از چشمات ربود
.
.
خوشحالم که سر زدی شکوفه بازم بیا
آره...
می ترسم...
می دونم و انکارش می کنم...
و همین هم...
دردی ست
دردی ست
.
.
.