پای کسی در میان نیست٬ رد پای توهمه را به شک انداخته...

 

 

سادگی ما را ببین که خویش را ما خوانده ایم  

 

دلخوش به ما... 

دلخوش به من... 

دلخوش به تو... 

 

 به من نخند ای حادثه ی تکراری و گریه کن...  

چرا که جز نیاز تو...هر چه نیاز بودو هست از در خانه رانده ام...!!! 

 

 اگر چه ای قافیه خوان مغرور خواب مرا سایه شدی...اما به جرم اینهمه گناه...رها کن این ترانه ی بی وزن را...!!! که خواندنی نیست ... 

 

 فریاد مرا سکوت دعوت تو بود و بس! 

 اما این سکوت حادثه را رقم زد و اسیر تقدیر شد. 

 

 از صداقت من ناباوری نساز ....  

گناه از تو... 

بخشش هم از تو... 

کیفرش برای من... 

آسوده باش گلم... 

 

 در افسوس این حقیقتم... که چرا از ابتدا جاری شدیم؟؟؟  

هنوز درهجوم داغی این کویر تن....نیازمند یک جرعه احساسم... 

  

این تقدیرهر چه را که بود و و نبود... با خود خواهد برد... 

  و من... همچنان جاری ام  

 

گیج و ناباور ...  

 

تب زده...  

 

گنگ و خسته... 

 

اسیر این حادثه... 

 

 هیچ نمی بینم...!!! 

 

 هیچ نمیشنوم...!!! 

 

 بدان که نگاهی در تماشای اینهمه آتش سرد سوخت... 

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 15 دی 1388 ساعت 10:12

چقدر خووووب که دوباره اینجایی!!!

در میان فاصله ها به دنبال خط تیره میگردم و پیدایش نمی کنم
چگونه است که به هم ربط داریم و چیزی میانمان نیست

در میان فاصله ها به دنبال خط تیره میگردم و پیدایش نمی کنم
چگونه است که به هم ربط داریم و چیزی میانمان نیست...



چه زیبا...
ممنون هژیر جان...

هژیر سه‌شنبه 15 دی 1388 ساعت 10:14 http://mobtadi.blogfa.com

یادم رفت اسممو بنویسم!!!!!!!!

مجید سه‌شنبه 22 دی 1388 ساعت 12:18 http://majidmiraqaei.blogfa.com

زیبا بود
ممنون
به منم سر بزن
خوشحال میشم

متشکرم

استر شنبه 26 دی 1388 ساعت 00:01 http://tavalode2bre.blogsky.com

salam doost aziz,jaleb bud.be rouzam o montazere huzure sabz o nazarate sazandeye shoma azizan

ایلیا چهارشنبه 28 بهمن 1388 ساعت 14:01 http://www.ezzat-dargahi.blogfa.com

سلام شکوفه عزیز
خوشحالم که گاهی می بینمت وخوشحالم که خوبی

باعث افتخار منه که شما به وبلاگم سر میزنین استاد
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد