خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت
و گفت:
« یادت می آید تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم؟
زمین و آسمان هر دو برای تو بود.
اما تو آسمان را ندیدی.
راستی عزیزم٬بال هایت را کجا جا گذاشتی؟
انسان دست بر شانه هایش گذاشت
وجای خالی چیزی را احساس کرد.
آن وقت رو به خدا کرد و
گریست...
سلام دوست عزیز خسته نباشید .
اگر با تبادل لینک موافقی وب من را با نام
:: جدیدترین اخبار ماهواره ای ::
لینک کنید بعد خبرم کنید تا وب شما را با چه نامی لینک کنم.
موفق و پیروز باشید.
سلام دوست خوبم.امیدوارم همیشه موفق باشی.به روز ام و منتظر نظرات ارزشمند و زیبای شما.
دستانم را بگشا و طلوع آفتاب دوستی و عشق را ببین. و ببین نگاه مرا که از طراوت نگاه تو لبریز است.
Open my hands and watch the sunrise of friendship and love and see my face which is full of freshness of your face.
شاید همه دلتنگی های ما از همین جای خالی ناشی شده...