بازگشته اند
دردهای قدیمی
تصویر های تاریک
از من در آینه
از من
در خواب ها
این بار می خواهم تکه تکه کنم خود را
تا دوباره دست کسی شاید...
.
.
.
نه!
این پازل را
هزار بار هم که بچینی
همان می شود...
چشم از دیوار گرفتی و گفتی : کی؟ کجا؟
چشم از دیوار گرفتم و گفتم : به راستی ، کی ؟ کجا؟
.
.
.
غروب ،
با چشمان خیس از هم جدا شدیم و گم شدیم در شهری که هیچ یک از ساکنانش نمیدانستند ،
.
.
.
به راستی ، کی ، کجا!!!